در شاهنامه فردوسي بزرگ، فرانک فرزند خود فريدون را در سه يا چهار سالگي او از چنگ ضحاک در مي‌ربايد و در کوهستان به مردي فرزانه مي‌سپارد. روزگاري که مي‌گذرد و فريدون در شانزده سالگي از کوه فرود مي‌آيد و به همراه مردمان و کاوه آهنگر ضحاک ستمگر را به بند مي‌کشد. آن‌چه در شاهنامه نيامده است اين است که در آن سال‌ها در کوهستان بر فريدون چه گذشت و او چه‌کرد که شايسته جنگ با ضحاک و راهبري مردم شد. گويي حکيم توس در داستان شکوهمند خود بخشي را نانوشته براي ما به جا گذاشته است تا با تلاش خود آن را بنويسيم و بپروريم. کتاب ما داستان آن سال‌هاي نانوشته است.