درباره‌‌ی با تو تا بهشت (2 جلدي)

اين چند روز که بابا از سفر برگشته حتي رويم نشد به شوخي اين قضيه را مطرح کنم. مامان هم که وعده ي جشن داده بود، حرفي نزد. من هم حرفي نزدم. نمي دانم خجالت مي کشم يا غرورم اجازه نمي دهد. ولي با دايي عماد اين حرف ها را ندارم و از او خجالت نمي کشم. دايي عماد کمي ديگر از آب نوشيد و گفت: ...

آخرین محصولات مشاهده شده