وقتي هيچ‌چيز کافي نيست با درايتي دردناک و در عين حال دلگرم کننده از نگاه يک خبرنگار و از قلب يک والد نوشته شده است و ديدگاه‌هاي مختلف متخصصان برجسته در زمينه روانشناسي و علوم اعصاب را منعکس مي‌کند. والاس در اين کتاب متفکرانه، خوانندگان را در حوزه فرهنگ تنش‌آفرين موفقيت راهنمايي مي‌کند. در دوره کنوني که با بحران سلامت روان مواجهيم، کتاب وقتي هيچ چيز کافي نيست زنگ بيدارباشي براي جامعه است تا ارزش‌ها و اولويت‌هايمان را دوباره بررسي کنيم. رهنمودي انساني و موشکافانه که مي‌توان گفت با شايستگي تمام، يکي از الگوهاي جديد ما براي فرزندپروري به شما مي‌آيد. او در اين کتاب از چهارچوب حياتي مهم بودن مي‌گويد، يکي از معدود چهارچوب‌هايي که در وظايف فرزندپروري خود مي‌توانيم کنترل کنيم و با اين قدم کوچک تاثير بسزايي در سلامت روان فرزندانمان داشته باشيم. هيچ‌کس با آگاهي از ارزش ذاتي خود به دنيا نمي‌آيد؛ اين آگاهي در طول زمان و بر اساس رفتار ديگران، به ويژه مراقبان اصلي، در ما شکل مي‌گيرد. خودارزشي روايتي است که براي خود تعريف مي‌کنيم تا دريابيم اطرافيانمان چقدر براي ما ارزش قائل‌اند. احساس عميق مهم‌بودن در برابر فشار روحي، اضطراب، افسردگي و تنهايي مانند سپري محافظ عمل مي‌کند. نکته جذاب درباره مهم بودن، قابليت اجرايي آن است. ما در جايگاه والدين، معلمان، مربيان و بزرگسالان معتمد، مي‌توانيم با حس مهم بودن در کودک ارتباط برقرار کنيم و در جهت تقويت آن بکوشيم. اگر فرهنگ موفقيت حالت سمي به خود گيرد، مانع از ارائه عشق بي‌قيد و شرط و تزلزل‌ناپذير والدين مي‌شود، روابط خانوادگي ما را ضعيف مي‌کند و به فرزندانمان آسيب مي‌رساند. جنيفر والاس صدها مطالعه و داستان شخصي را تجزيه و تحليل کرده و چکيده‌اي از آن‌ها را در اين کتاب قدرتمند گرد هم آورده است تا اين حقيق محض را با خوانندگان به اشتراک بگذارد که: جوانان و همه ما بايد بدانيم که مهم هستيم و اين هيچ ارتباطي به دستاوردها يا جام‌هاي قهرماني ما ندارد. بدانيم همين‌طور که هستيم کافي است.