درباره‌‌ی دره‌ي مردگان راه رونده (دشت پارسوا 6 )

مهتاب پرغرور مي تابيد و پهنه ي دشت زير چتر فرمانروايي اش مي درخشيد. درختان در باد ملايم آخر تابستان برگ مي تکاندند و گل هاي سرخ در پناه ساقه هاي در هم پيچيده ي ياس و پيچک، ستارگان را تماشا مي کردند. ابرهاي دور بر افق سايه سايه از کوه هاي بلند، طرح باران را زمزمه مي کردند و...

آخرین محصولات مشاهده شده