هميشه مي‌دانستم اين روز فرا مي‌رسد. به هر حال هر رازي بايد راز باقي بماند. و حالا هم که رسيديم به پنجمين (و قسم مي‌خورم؛ آخرين!) کتاب مجموعه‌ي راز. وقتي کاس به شکلي تصادفي انگشت يک موميايي بسيار ارزشمند را مي‌شکند، بازديد علمي بچه‌ها از موزه‌ي تاريخ طبيعي به ماجراي خطرناک تبديل مي‌شود. اين «جرم» تخريب‌گري، کاس و دوستانش، مکس-ارنست و يو-يوجي را راهي سفري به سرزمين باشکوه اهرام، مقبره‌هاي مدفون، و مردگان متحرک مي‌کند. يعني اين سرزمين مصر است يا جاي بسيار عجيب‌تر؟ وسط تمام اين ماجراها، راز هنوز پابرجاست. تو هم براي خودت نشسته‌اي و داري اين کتاب را مي‌خواني، و زندگي من؛ و همين‌طور ذخيره‌ي شکلاتم؛ به شدت در خطر است. بنابراين، التماست مي‌کنم: بس کن ديگر.