درباره‌‌ی شعرهاي شيرين براي بچه‌ها (62 شعر)

چاقاله بادوم يه دندونش لق شده بود، شکسته بود مامان جونش با دستمالي چونه ي اون رو بسته بود چاقاله بادوم گريه مي کرد: «آخ دندونم، واي دندونم دوست دارم آجيل بخورم اما ديگه نمي تونم.» باباش مي گفت: «بچه اي که آجيلو اين طور بخوره بايد به جاي آجيل ها سوزن دکتر بخوره»

آخرین محصولات مشاهده شده