درباره‌‌ی نويسندگان رئاليست آلمان در سده‌ي نوزدهم

جورج لوکاچ، فيلسوف و نظريه‌پرداز ادبي بلندآوازه مجار، در اين مجموعه جستارهاي پرمغز درباره مهم‌ترين نويسندگان رئاليست آلمان در سده نوزدهم، از هاينريش فون کلايست تا يوزف فون آيشندورف، گئورگ بوشنر، هاينريش هاينه، گوتفريد کلر، ويلهلم رابه و تئودور فونتانه، چه از لحاظ تاريخ فرهنگي و جهان ادبي و چه از لحاظ پرداختن به سبک و فرم تک تک متون هفت تن از برجسته‌ترين نويسندگان رئاليست آلمان، افق‌هاي نويني را به روي خواننده مي‌گشايد. گرچه دفاع بي‌وقفه لوکاچ از رئاليسم در برابر ناپختگي‌ها و زمختي‌هاي ادبيات رسمي، رئاليسم سوسيالستي، در سراسر اين جستارها، گاه پوشيده و گاه آشکار، رخ مي‌نمايد، هدف اصلي او البته روشن ساختن بستر و سياق فکري، ادبي و تاريخي است که اين نويسندگان بزرگ در بطن آن کار کرده‌ و باليده‌‌اند تا بدين ترتيب خواننده اين جستارها به درک روشن‌تر و کامل‌تري از کار و بار ادبي اين نويسندگان دست يابد. لوکاچ همچنين در مقام منتقد ادبي جايگاهي ممتاز دارد. درواقع، پس از 1945، در ساليان بسيار، او يگانه منتقد ادبي بود که توانايي داشت براي ديدگاه مارکسيستي در باب ادبيات از احترامي درخور برخوردار شود. در سال هاي اخير، نوشته هاي ادبي او آماج حمله انواع ديگري از منتقدان مارکسيست مدرن تر و نيز منتقدان دانشگاهي ساختارگرا و پساساختارگرا قرار گرفته‌اند. اما همچنان که لوکاچ از کانون بحث بيرون رفته، شوروحرارت مباحثه و جدل هم کاستي گرفته و با اين پيامد همراه شده است که آراي او درباره نويسندگاني خاص تا ميزان معيّني در جريان غالب ادغام شده و به صورت بخشي از راست‌آييني انتقادي درآمده است؛ گرچه با گذر زمان به‌ناگزير بسياري از تفسيرها و داوري هاي خاص او از دور خارج شده‌اند. لوکاچ پس از آنکه ناگزير شد آرايي را پس بگيرد که به سال 1929 در بين الملل کمونيستي به باد انتقاد گرفته شده بود، در دهه 1930، در حرکتي که خود آن را عقب‌نشيني تاکتيکي از حوزه سياست وصف کرده است، به نقد ادبي روي آورد. اما آشکار است که کناره گيري او از سياست داوطلبانه نبود و کوشيد به طرق ديگر، و درباره شخص او، با نقد ادبي، به فعاليت سياسي ادامه دهد. مي توان صورت ظاهر نوشته هاي ادبي او را در نظر گرفت، به سخن ديگر، اين نوشته ها را ياري‌گر فهم ما از نويسندگان يا گونه هاي ادبي خاص (رمان تاريخي و رمان رئاليستي) دانست. اما، به همين سان، اين نوشته ها را مي توان همچون دخالت هاي رمزآميز در بحث و جدل هاي سياسي روز، مانند استالينيسم، معني هاي ضمني ايدئولوژيکي مدرنيسم يا اکسپرسيونيسم، «جبهه خلق»، يا «آب شدن يخ ها» در سال هاي پس از مرگ استالين قرائت کرد.

آخرین محصولات مشاهده شده