درباره‌‌ی ميك هارته اين‌ جا بود

ميک، کودکي بود که با گذاشتن چشمي مصنوعي در يک مرغ يخ زده، مادرش را حسابي از کوره به در مي برد؛ کودکي که در مقابل همه ي بچه ها و معلمين مدرسه، رقصي ديوانه وار کرد و اگر فقط کلاه ايمني دوچرخه اش را به سر مي گذاشت، هنوز هم زندگي اش ادامه داشت. اما اکنون، ميک، برادر دوازده ساله ي فيبي هارته جانش را از دست داده و دنياي فيبي، واژگون شده است. باربارا پارک با احساس و خلوص منحصربه فرد خود، در رمان ميک هارته اين جا بود سرشار از خوشي، ناراحتي و اميد، چگونگي دست و پنجه نرم کردن فيبي با غم از دست دادن برادرش را روايت مي کند. کتاب، ماجراي برخي از بهترين خاطرات فيبي از ميک را نقل مي کند که بيشترشان مربوط به شوخي هايي مي شود که ميک با دوستان و خانواده مي کرد. بخشي از داستان کتاب ميک هارته اينجا بود، در قالب خاطراتي درباره ي روزهاي گذشته ي فيبي و ميک روايت مي شود.

آخرین محصولات مشاهده شده