پانداي بزرگ گفت: «اگه بايد گم بشيم، خوشحالم که با تو گم مي‌شم….» دو هم‌سفر عجيب، در ماجراجويي جديدشان، قدم به مسيري مي‌گذارند که آن‌ها را از خانه‌شان دورتر و به يکديگر و خودشان نزديک‌تر مي‌کند. اژدهاي کوچک به زندگي در معبد بالاي کوه راضي است، اما متوجه مي‌شود چيزي ناقص وجود دارد. بنابراين دو دوست تصميم مي‌گيرند با هم به سرزمين‌هاي دور و جديد سفر کنند. پانداي بزرگ و اژدهاي کوچک، در مواجهه با خطرات و چالش‌ها، ياد مي‌گيرند تمام آنچه نياز دارند از قبل در درونشان وجود داشته و تغيير، هرچند گاهي ترسناک باشد، امکان‌پذير است و همراه با صبر به نتايجي بهتر مي‌انجامد. با ملحق شدن به اين دو دوست، سير سفر آن‌ها و چگونگي غلبه‌شان بر موانع زندگي در کنار هم را خواهيد ديد. آن دو اغلب خود را گم مي‌بينند ولي با مشاهده‌ي مناظر زيباي مسير درمي‌يابند که مسير اشتباه هم ممکن است به جاده‌ي درست منتهي شود. سفر پانداي بزرگ و اژدهاي کوچک داستان سفري معنوي است که هم از خرد کهن سخن مي‌گويد و هم روح‌هاي پريشان امروزي را تسکين مي‌دهد؛ کتابي سرشار از الهام و طنز تأثيرگذار درباره‌ي دوستي و اکتشاف؛ داستاني ماجراجويانه و دلنشين براي تمام سنين.