درباره‌‌ی سردترين روز در باغ وحش

دريکي از سردترين روزهاي هفته دستگاه گرمايش باغ‌وحش ميلتون ميدو از کار افتاد. تعميرکاري که براي تعمير دستگاه آمده بود، بعد از بررسي، علت خرابي را متوجه شد. اشکال از يک خار کوچک بود. خار کوچکي که دو قسمت دستگاه را به هم وصل مي‌کرد.

هرچند اشکال کوچکي به نظر مي‌رسيد اما مشکل بزرگ آنجا بود که بعدازظهر جمعه بود و تا دوشنبه همه‌جا تعطيل و خار به آن کوچکي را نمي‌شد به‌راحتي پيدا کرد و خريد.

اما با حيواناتي که از همين‌الان متوجه سردي محل نگهداري‌شان شده بودند چه بايد کرد؟ دندان‌هاي شير تيليک‌تيليک به هم مي‌خوردند. پنگوئن‌ها بال‌هايش را بازکرده و بالا و پايين مي‌پريدند، تا شايد گرم شوند. مار بزرگِ سيلاني خودش را به دور پايه چراغ پيچيده بود تا به حباب گرم آن نزديک‌تر باشد.

خلاصه اين‌که حيواني نبود که در سردترين روز و از سرما در عذاب نباشد. آقاي پيکلز که رئيس باغ‌وحش بود دنبال راه‌حلي گشت. ناگهان فکري به ذهنش رسيد. چطور است مسئولين نگهداري از حيوانات هر حيواني را با خودش به خانه ببرد. اما اين کار ساده‌اي نبود. با اين‌حال آن‌ها قبول کردند و در خانه هرکس کلي دردسر و ماجرا براي مسئولين نگهداري و حيوانات به وجود آمد.

باغ‌وحش را همه دوست دارند. مخصوصاً کودکان. آن‌ها در باغ‌وحش مي‌توانند بسياري از حيوانات را که فقط در فيلم‌ها و عکس‌ها ديده‌اند از نزديک تماشا کنند. حتما مي‌دانيدکه علاقه به حيوانات در کودکان بيشتر از بزرگسالان است. کودکان به دلايلي بيشتر از ما با حيوانات ارتباط برقرار مي‌کنند. براي همين هم شخصيت بسياري از داستان‌هاي که براي کودکان نوشته‌شده حيوانات هستند.

نويسنده اين مجموعه هم با توجه به علاقه همه و مخصوصاً کودکان به باغ‌وحش و حيوانات سعي کرده مجموعه‌اي از يک سري داستان‌هاي طنز و خنده‌دار و درعين‌حال با معنا بنويسد.

آخرین محصولات مشاهده شده