هري پاتر پانزده ساله درحالي پا به سن بلوغ گذاشته که وارد سال پنجم خود در دانشکده جادوگري و جادوگري هاگوارتز شده است. او در حال مبارزه با جوشش خشم، فشاري تقريبا ناتوان کننده و شکوفا شدن حس قدرتمندي از شورش است. اين يکي ديگر از تابستان هاي دلخراش و کسل کننده در دورسلي است، اين بار با حداقل تماس با دوستان هري که از مدرسه خارج نشده اند. هري با کمبود اخبار از دنياي جادوگري احساس عصبانيت خاصي مي کند و نمي داند چه موقع اعتصاب لرد ولدمورت شکسته خواهد شد. بازگشت به هاگوارتز براي او مايه ي تسکين خواهد بود ... آيا واقعا اين چنين خواهد بود؟ کتاب پنجم در مجموعه ي هري پاتر اثر جي کي روولينگ تاريک ترين سال در زندگي جادوگر جوان ما را دنبال مي کند، که پس از وقايع سالي گذشته، خودش را خوار و خفيف مي يابد. در طول تابستان، شايعاتي در روزنامه پخش شده که برخورد غم انگيز و قهرمانانه ي هري با ولدمورت در مسابقات را به بهانه اي براي تمسخر و خوار کردن اين نوجوان تبديل کرده است. حتي پروفسور دامبلدور، رئيس مدرسه نير از طرف وزارت سحر و جادو توبيخ شده است، چون حاضر به رسميت شناختن حقيقت وحشتناک بازگشت ولدمورت نيست. زندگي براي هري پاتر آسانتر نمي شود. با بار زياد دوره اي که در سال هاي پنجم براي امتحانات معمول سطح جادوگري بر دوش هري گذاشته شده، تغييرات ويران کننده اي که در ترکيب تيمش اتفاق افتاده، روياهاي کاملا واضحي که در مورد راهروهاي طولاني و درهاي بسته دارد و افزايش درد در زخم رعد و برق شکل او، روحيه و انعطاف پذيري هري کاملا آزمايش مي شود.