درباره‌‌ی نامه‌هايي به اولگا

اين که من اوقاتم را در اين جا و دقيقا در اين جا چگونه مي گذرانم، اين که آيا مي توانم خودم باقي بمانم يا نه، اهميت بيش تري دارد. به اين لحاظ، «معنايي» که زنداني شدن من در نهايت خواهد داشت، به آن سادگي که در آغاز به نظر مي آمد نيست. ولي مطمئنم که متوجه منظورم مي شوي. اين را که چه خواهد شد، نمي دانم. در حال حاضر فقط مي دانم که به رغم تمام رنج ها هنوز سبک نشده ام؛ هنوز هويتم را حفظ کرده ام؛ اعتبار آن را آزموده ام و از شأنم دفاع کرده ام. اين که اين کدامين نيکي را به دنيا عرضه خواهد کرد، نمي دانم. اما براي من خوب است. هيچ اطميناني وجود ندارد که دوباره بتوانم مطلب ارزنده اي بنويسم اما اطمينان دارم که اگر شکست بخورم، ديگر هرگز نخواهم توانست چيز باارزشي بنويسم. بنابراين آينده معلوم است. سرشار از اميدها، ترديدها، عزم ها، بلاتکليفي ها، برنامه ها و بيم ها هستم. فعلا فقط از يک چيز مطمئنم: هميشه داستان جالبي وجود خواهد داشت: نه فقط براي من، بلکه با من نيز. اما تو اين را مي داني، مگر نه؟ مي بوسمت واشک

آخرین محصولات مشاهده شده