دربارهی تكثير تاسفانگيز پدربزرگ
«قهرمان اين رمان تخيلي – علمي، پدربزرگ، قرباني يک اشتباه است؛ اشتباه دوستاني مصلحت انديش که فقط خير او را مي خواهند. اما اين خير خواهي، در عصر رايانه ها و لبيزر ها و انرژي خورشيدي و اعضاي مصنوعي و مهندسي ژنتيک به بهاي گران تمام مي شود، به از دست دادن پدربزرگ، با آن سبيل هاي سفيدش، حکايت نگاهش، با لبخند ها، خشم ها و مهرباني هايش، با فرديتش. فاجعه از اعتنا نکردن به حرف خود پدربزرگ آغاز مي شود. که مرتب مي گفت: شما به چه حقي فکر مي کنيد که مصلحت مرا بهتر از خودم مي دانيد؟ چرا خود را مجاز مي دانيد به جاي ديگران درباره ي منافعشان تصميم بگيريد؟ »
تاكنون نظري ثبت نشده است.