يک اسطوره که به درستي کار مي کند چيست و چه کارکردهايي دارد؟ آيا مي‌توانيم از افسانه‌ها براي برجسته کردن اضطراب مدرن خود استفاده کنيم يا آنها به تقويت آن کمک مي‌کنند؟ جوزف کمبل در کتاب «زندگي در سايه اساطير»، قدرت ماندگار اسطوره‌هاي جهاني را بررسي مي‌کند که هر روز بر زندگي ما تأثير مي‌گذارند و فرآيند اسطوره‌سازي را از گذشته بدوي تا زمان حال حاضر بررسي مي‌کند، و هميشه به منبعي که تمام اسطوره‌ها از آن سرچشمه مي‌گيرد، بازمي‌گردد: خلاقيت. خيال پردازي.

کمبل تاکيد مي کند که مرزهاي تقسيم زمين شکسته شده است. اسطوره ها و اديان هميشه از کهن الگوهاي اساسي خاصي پيروي کرده اند و ديگر منحصر به يک قوم، منطقه يا مذهب واحد نيستند. او نشان مي دهد که چگونه بايد مخرج مشترک آنها را بشناسيم و اجازه دهيم که اين دانش در تحقق پتانسيل انساني در همه جا مورد استفاده قرار گيرد.

جوزف کمبل از دوران کودکي خود در نيويورک به اسطوره‌شناسي علاقه داشت، زماني که کتاب‌هايي درباره سرخپوستان آمريکايي خواند، به طور مکرر از موزه تاريخ طبيعي آمريکا بازديد کرد و مجذوب مجموعه قطب‌هاي توتم موزه شد. او در سال هاي 1925 و 1927 مدرک ليسانس و فوق ليسانس خود را در کلمبيا گرفت و در دانشگاه هاي پاريس و مونيخ به تحصيل زبان فرانسه و سانسکريت قرون وسطايي پرداخت. پس از مدتي در کاليفرنيا، جايي که با جان اشتاين‌بک و زيست‌شناس اد ريکتس مواجه شد، در مدرسه کانتربري تدريس کرد، سپس در سال 1934 به بخش ادبيات کالج سارا لارنس پيوست، پستي که براي سال‌ها حفظ کرد. در طول دهه هاي 1940 و 1950، او به سوامي نيکيلاناندا در ترجمه اوپانيشادها و انجيل سري راماکريشنا کمک کرد. بسياري از کتاب‌هاي پروفسور کمبل عبارتند از: قهرمان هزار چهره، اسطوره‌هايي که بايد با آن زندگي کرد.... او در سال 1987 درگذشت.