دربارهی زني كه ديگر نبود
قسمت هايي از کتاب زني که ديگر نبود… (لذت متن)
فرنان، خواهش مي کنم اون قدر وول نخور، آروم بگير. راويتل جلوي پنجره ايستاد. پرده را پس زد. مه بازهم غليظ تر مي شد. هاله دور چراغ هاي کنار رودخانه، زرد رنگ و زير ستون چراغ هاي کوچه سبز رنگ بود. گاهي شکل مارپيچ با دودي سنگين به خود مي گرفت، گاهي شبيه بخار آب مي شد يا مثل باراني ريز که قطراتش مي درخشيد و در هوا معلق بود. اتاق روي دکل جلوي اسمولن از شکاف هاي ميان مه، با پنجره هاي روشن اش به طور مبهم به چشم مي خورد. وقي فرنان حرکت نمي کرد. صداي موسيقي يک گرامافون گه گاه به گوش مي رسيد...
كد كالا | 84846 |
تاريخ چاپ | 1392 |
ابعاد كتاب | 21 × 14 |
زبانها | فارسي |
قطع كتاب | رقعي |
انتشارات | جهان كتاب |
مترجم | عباس آگاهي |
تعداد صفحات | 200 |
نوع جلد | شوميز |
تاكنون نظري ثبت نشده است.