درباره‌‌ی آن تك درخت انار

خاورميانه، جغرافياي تبعيد و غريبه‌هاي در وطن، جغرافياي سرهاي بريده، جنگ هفتادوملت، نزاع ابدي يهودي و مسيحي و مسلمان، محل وقوع آخرالزمان در همه‌ي روايت‌هاي ابراهيمي و البته هزاران هزار عشق بي‌وصال در ميانه‌ي روزهاي بي‌پايان خاکستري و اندوه! «سنان انطون» عراقي در رمان «آن تک‌ درخت انار» به سياق کتاب‌هاي ديگرش، بر روايت زندگي و سرنوشت سرشار از تلخکامي شهروند عراقي سده‌ي اخير پافشاري کرده و از دل جنگ‌ها و اشغال‌ها، اعدام‌ها و کشتارها، به تبعيد رفته‌ها و از تبعيد بازگشته‌ها، نشستن مردي در غسالخانه را‌ روايت مي‌کند، که عشق و اميد و اطمينان از جهانش رخت بربسته! مردي که بايد هر روز برمي‌خاست و به اين فکر مي‌کرد که چرا فيثاغورث گفته: «در سنگ موسيقي وجود دارد.» مجبور است تن بي‌شمار مردگاني را بشويد که گويي همه از سر کينه‌توزي تاريخ مرده‌اند. آن تک‌ درخت انار، علاوه بر همه‌ي اينها، روايت ناپديدشدگان هم هست؛ آن‌ها که صبح از خانه بيرون رفته و قول داده‌اند زود برگردند ولي نه زنده که حتي تن بي‌جانشان نيز به خانه بازنگشته است و همه‌ي آن‌ها کابوس ابدي بازماندگانند، آن‌ها که دوستشان مي‌داشتند و خواهند داشت.

آخرین محصولات مشاهده شده