درباره‌‌ی زمستان كوئري‌ها

«چرا هر چيزي که دوستش داريم از دستمون درمي‌ره؟» خانواده‌ي کم‌جمعيت کوئري، طي شش روز پرالتهاب در منطقه‌ي آپ‌استيت نيويورک گرد هم‌ مي‌آيند و هر يک به طريقي درگير پرسشي مي‌شوند که الهام‌بخش و هسته‌ي اوليه‌ي اين داستان است: چرا زندگي براي بعضي‌ها دشوارتر از بقيه پيش مي‌رود؟ آلن کوئري شصت‌وهشت‌ساله، معمار و بسازبفروش موفق انگليسي، و دو دخترش، ونسا و هلن، هر يک در کار خود سرآمدند. اما جز اين آيا وجه اشتراک ديگري دارند؟ تقريبا هيچ! و در اين گردهمايي خانوادگي ناشي از يک حادثه، آلن بارها از خودش مي‌پرسد چرا آن‌ها شبيه هم نيستند و چرا طلاق يا مرگ برايشان مثل باقي مردم بخشي از زندگي نمي‌شود؟ اين پرسشي است که گويي جز «جيمز وود» کسي از عهده‌ي مطرح‌کردنش، آن هم با اين همه ظرافت برنمي‌آيد. اما دست‌زدن به زخم‌هاي کهنه درست مثل ديوي خفته است که به يک‌باره بيدار شده و زبانه مي‌کشد و درعين‌حال طنزي گزنده در اين رابطه‌ي به‌‌ظاهر سالم و در باطن پيچيده موج مي‌زند.

آخرین محصولات مشاهده شده