درباره‌‌ی اگر گابريل نبود

وقتي پيش از سه سالگي برادر دوقلويت درگذشته و در چهارسالگي هم از غرق شدن نجات يافته‌اي، عجيب نيست که زندگي‌ات حرکتي بي‌وقفه و بي‌محابا ميان جهان مردگان و زندگان باشد؛ همه‌ي آن‌ها که فراموش شده‌اند و تنها با گفت‌وگوي مدام به ياد آورده مي‌شوند. پسر کتاب «اگر گابريل نبود» حنيف قريشي، زندگي‌اش بر محور همين بحران‌هاي عجيب خردسالي‌ست که گويي در کودکي متوقف شده؛ زندگي در خانواده‌اي که يکي از فرزندانش مرده و دکترها گفته‌اند معجزه است که آن يکي زنده مانده، در حضور مادري که «يک بچه به دست آورده و يک بچه از دست داده بود» و به همين دليل هم‌زمان بي‌اعتنا و بامحبت است «و از ترس اينکه او نميرد نمي‌گذاشت زندگي کند.» و البته پدري موزيسين، دائم‌الخمر، مشنگ و ورشکسته که علاوه بر بحران‌هاي حاصل حادثه و بيماري و مرگي که خانواده‌اش را از پا انداخته، وجودش هم وزنه‌ي تعادل است و هم بحراني مضاعف! اگر گابريل نبود، با روايت زندگي يک نوجوان آشفته ولي مشتاق به زندگي، با والديني نامعمول، رماني‌ست که شوخ‌طبعي از آن بيرون نمي‌رود، هرچند طنّازي‌اش تيزي و تندي‌اي دارد که به خاصه در گفت‌وگوهاي فراوانش هويدا شده و تلخندهايي حاصل آشفتگي ذهني و زباني براي خواننده به ارمغان دارند، درست شبيه اين جمله‌ي گابريل رو به هانا: «...اميدوارم توي خواب‌هاي خوش گم بشي.»

آخرین محصولات مشاهده شده