دربارهی آخرين پرواز
کلر کوک زندگي کاملي دارد. او که با فرزند يک خانواده سياسي ازدواج کرده است، با يک خانه شهري در منهتن و يک مجموعه ي کارمند ده نفره، محيط اطرافش شيک است، روزهايش بي عيب و نقص طراحي شده است، و آينده اش روشن است. اما پشت درهاي بسته، هيچ چيز آنطور که به نظر مي رسد نيست. آن شوهر کامل، خلق و خوي تندي دارد و از آنکه از کارکنانش استفاده کند تا از هر حرکت کلر سر در بياورد ابدا خجالت نمي کشد.
چيزي که او نمي داند اين است که کلر ماه ها بر روي نقشه اي براي ناپديد شدن کار کرده است. نقشه اي که او را به فرودگاه مي برد و بعد او آماده ي فرار از همه چيز است. اما يک ملاقات تصادفي در بار فرودگاه او را با زني که شرايطش به همان اندازه وخيم به نظر مي رسد، همه چيز را عوض مي کند. آنها با هم در آخرين لحظه تصميم مي گيرند.
دو زن بليتها را عوض ميکنند، کلر با پرواز اوا به اوکلند ميرود و اوا به عنوان کلر به پورتوريکو سفر ميکند. آنها بر اين باورند که اين جابجايي به هر يک از آنها شروعي را مي دهد که براي شروع دوباره در جايي دور نياز دارند. اما زماني که پرواز به پورتوريکو سقوط مي کند، کلر متوجه مي شود که اين ديگر يک شروع نيست بلکه يک زندگي جديد است. کلر با انتشار خبر مرگ او در رسانهها، بدون هيچ گزينه اي، هويت اوا را به عهده ميگيرد و همراه با آن، رازهايي که اوا براي پنهان نگه داشتن آن سخت مبارزه کرده بود.
تاكنون نظري ثبت نشده است.