کتاب ستون هاي جامعه، نمايشنامه اي نوشته ي هنريک ايبسن است که اولين بار در سال 1817 وارد بازار نشر شد. اين اثر، اولين نمايشنامه ي رئاليستي موفق ايبسن به حساب مي آيد. کارستن برنيک، تاجري برجسته و شناخته شده در شهري ساحلي و کوچک در نروژ است و در حوزه ي حمل بار با کشتي و کشتي سازي در يک شرکت خانوداگي قديمي فعاليت مي کند. او اکنون در حال طرح ريزي براي بلندپروازانه ترين پروژه ي خود تا به حال است: حمايت از ساخت راه آهني که شهر ساحلي را به خط راه آهن اصلي متصل مي کند و علاوه بر آن، دره اي حاصلخيز را به وجود مي آورد که کارستن در خفا مشغول خريدن بخش هاي مختلف آن بوده است. اما ناگهان گذشته، با رسيدن دو نفر به سراغ کارستن مي آيد: لونا هسل، زني که کارستن برنيک رهايش کرد و يوهان تونسن که پانزده سال پيش با بي آبرويي از شهر رفت.