درباره‌‌ی ناطور دشت

همه اش مجسم مي کنم چندتا بچه ي کوچيک دارن تو يه دشت بزرگ بازي مي کنن، هزار هزار بچه ي کوچيک و هيچ کي هم اونجا نيس، منظورم آدم بزرگه، غير من. منم لبه ي يه پرتگاه خطرناک وايسادم و بايد هر کسي رو مياد طرف پرتگاه بگيرم، يعني اگه يکي داره مي دوئه و نمي دونه کجا داره مي ره من يه دفه پيدام مي شه و مي گيرمش. تمام روز کارم همينه. ناتور دشتم. مي دونم مضحکه ولي فقط دوس دارم همين کار رو بکنم. با اين که مي دونم مضحکه.

آخرین محصولات مشاهده شده