دربارهی قطار ساعت 4:50 از پدينگتون
در اين نسخه انحصاري از ملکه راز، زني در يک قطار شاهد قتلي است که در قطار ديگري در حال عبور رخ مي دهد ... و فقط خانم مارپل داستان او را باور مي کند.
براي يک لحظه دو قطار در کنار هم حرکت کردند. در آن لحظه يخ زده، السپت مک گيليکودي با درماندگي از پنجره کالسکه اش به بيرون خيره شد در حالي که مردي دستش را دور گلوي زني محکم مي کرد. بدن مچاله شد. سپس قطار ديگر دور شد. اما چه کسي به جز دوست خانم مک گيلي، جين مارپل، داستان او را جدي خواهد گرفت؟ از اين گذشته، نه شاهد ديگري وجود دارد، نه مظنوني، و نه پرونده اي -- زيرا نه جسدي وجود دارد و نه کسي گم شده است.
دوشيزه مارپل از دوست جوان بسيار کارآمد و باهوش خود، لوسي آيلسبارو، مي خواهد که به خانواده کراکنتورپ که به نظر مي رسد در قلب معماست نفوذ کند و به افشاي يک قاتل کمک کند.
براي يک لحظه دو قطار در کنار هم حرکت کردند. در آن لحظه يخ زده، السپت مک گيليکودي با درماندگي از پنجره کالسکه اش به بيرون خيره شد در حالي که مردي دستش را دور گلوي زني محکم مي کرد. بدن مچاله شد. سپس قطار ديگر دور شد. اما چه کسي به جز دوست خانم مک گيلي، جين مارپل، داستان او را جدي خواهد گرفت؟ از اين گذشته، نه شاهد ديگري وجود دارد، نه مظنوني، و نه پرونده اي -- زيرا نه جسدي وجود دارد و نه کسي گم شده است.
دوشيزه مارپل از دوست جوان بسيار کارآمد و باهوش خود، لوسي آيلسبارو، مي خواهد که به خانواده کراکنتورپ که به نظر مي رسد در قلب معماست نفوذ کند و به افشاي يک قاتل کمک کند.
كد كالا | 9450 |
قطع كتاب | پالتويي |
زبانها | فارسي |
تاريخ چاپ اول | 1385 |
انتشارات | هرمس |
ابعاد كتاب | 20 × 12 |
نويسنده | آگاتا كريستي |
مترجم | محمدعلي ايزدي |
تعداد صفحات | 344 |
نوع جلد | شوميز |
تاكنون نظري ثبت نشده است.