درباره‌‌ی سر هيدرا

نام رمان برگرفته از هيدرا هيولايي چند سر است که هرکول قهرمان اسطوره اي هر سر که از او مي بريد چندين سر ديگر به جاي ان مي روييد. هيدرا نماد تکثير بي پايان است جريان پيوسته دو تا شدن است که در سراسر داستان به گونه نمادين در قالب جاسوسي و خرابکاري ظاهر مي شود. همه شخصيت هاي اين رمان هويتي دوگانه و حتي سه گانه دارند. افزون بر ان تکرار دقيق صحنه ها و گفتگوها و حتي تکرار ساختار نيز در ميان است به گونه اي که خواننده در اين رمان با دو برآمد محتمل روبه رو مي شود :يکي در تخيل راوي که چون نتوانسته است عطوفت فليکس مالدونادو را به سوي خود جلب کند او را براي خود بازافريده است و ديگر آن چه به راستي بر قهرمان اصلي مي گذرد. در زندگي شخصيت اصلي داستان که آدمي نگران و خيال پرور است اشتياق به ديگر بودن - اشتياق به هويتي خلاق و خارق العاده براي جبران هستي فرساينده و بي رنگ و بويش يعني اسير کنندگانش او را وا مي دارند که هويت خود را عوض کند و حتي تن به جراحي صورت بدهد. در سرتاسر رمان ان جفت هاي مثبت و متعادل شخصيت اصلي - افرادي چون سارا کلاين معشوق او و شخصيت پدر ناخدا هردينگ که تجسم ارمان هاي سياسي و اجتماعي هستند و فليکس در پي تحقق ان ارمان هاست - نابود مي شوند و بدين سان خبر از سرگذشت فليکس مي دهند که سرانجام تن به خواست اسير کنندگانش مي دهد و ديوانه مي شود. اين رمان بيانگر بسياري از دوگانگي هاي قهرمان اصلي است. فليکس دو معشوق به نام سارا کلاين و مري بنجامين دارد. اولي نماد زني ارماني و دست نيافتني است که فليکس او را گرامي مي دارد و ديگري زني خونگرم و بي پروا که فليکس از او سوء استفاده مي کند. فليکس همچنين دو شخصيت مادر دارد يکي مادر خودش که مرد از رفتن به مراسم تدفينش سر باز مي زند زيرا از او کينه به دل دارد که مرده و او را ترک گفته است و ديگري همسرش روث که او را مادرخوانده خود مي پندارد همچنين است دو شخصيت پدر يکي مکزيکي و ديگري اهل آمريکاي شمالي دو رئيس جمهور که يکي ناشناس است و ديگري شخصيتي از دوران گذشته است که تصوير متعادل او همچون فردي ارماني بر زندگي فليکس سايه افکنده است. سطحي ديگر از دو چهرگي نيز در رمان چهره مي نماياند و ان وجود فليکس همچون نماد مکزيک است. يکي از مثبت ترين و ارماني ترين شخصيت هاي آفريده فوينتس فليکس است که همچون نماد حيثيت وحدت و استقلال مکزيک تصوير مي شود.

آخرین محصولات مشاهده شده