قسمت هايي از کتاب تو برگشتي (لذت متن) آغازها معمولا سخت، مهم و گاهي شيرين هستند. مثل شروع ايجاد يک نوشته و طرح در يک دفتر صدبرگ تماما سفيد که هوس کرده ايد، سياهش کنيد، يا اولين نفسي که در اين دنيا مي کشيد، وقتي روبه رويتان انسان هاي سبزپوش و چراغ پرنور اتاق زايمان است و يا اولين دندان شيري در شرف افتادنتان که اطرافيان با ميلي وصف نشدني مي خواهند آن را از لثه شما جدا کنند. اولين موهايي که در صورتتان ضخيم مي شوند و وعده مرد شدن را مي دهند و غرور را قلقلک، يا اولين صفات زنانه در شما با طعم خجالت و اضطراب و يا اولين تلاش هاي بي ثمر در گرفتن دست معشوق. به هر حال، من خيلي از اين اولين ها را پشت سر گذاشته ام و اکنون بيشتر براي آخرين هايم هيجان زده ام