درباره‌‌ی فيلمنامه فرويد

در سال 1958،جان هيوستون از ژان پل سارتر خواست براي او فيلمنامه اي درباره ي زيگموند فرويد بنويسد.اين اثر پس از مرگ سارتر در ميان کاغذهايش پيدا شد .فيلمنامه تصويري بود از مردي که درگير مسائل شخصي و ذهني اش بود که به تحول قرن بيستم نجاميد.فيلمنامه بسيار چالشي بود و علاوه بر آن هفت ساعت به طول مي انجاميد که براي مخاطبان هاليوود بسيار طولاني بود.اين اثر ،يک اثر کلاسيک ناشناخته و بازتابي از دو ذهن تاثيرگذار عصر مدرن باقي مانده است. در سال ???? جان هيوستن فيلمساز آمريکايي از ژان پل سارتر مي خواهد تا درباره فرويد و دستاوردهايش در علم روانکاوي فيلمنامه اي بنويسد. سارتر با طيب خاطر پيشنهاد را مي پذيرد و يک سال بعد فيلمنامة فطوري تحويل مي دهد که به قول هيوستن پهن و زمخت بود، مثل رانهاي من». هيوستن تقاضا مي کند تا قسمتهايي حذف يا تعديل شود. نسخه تحرير دوم نيز، با همان انشاي آشناي سارتر، حجيم و قطور مي شود. فيلم سرانجام در سال ???? با عنوان فرويد، اميال پنهان» با هنرنمايي مونتگمري کليفت در نقش فرويد، به نمايش در مي آيد. با بررسي منابع گوناگون از جمله بيوگرافي جونز ( تحقيقاتي درباره هيستري، تعبير خواب) بر داشت سارتر از فرويد، که تا پيش از آن منفي بود، تغيير مي کند و او را شخصيتي متناقض، خشن و خويشتن دار ارائه مي دهد که مدام با خود و اطرافيان در جدل است. سارتر به اين نتيجه مي رسد که روانکاري پيش از آنکه يک اصل علمي باشد حاصل کار و تلاشي است عظيم درباره خود، و نيز ضد خود. سارتر بعد از نوشتن فيلمنامه و تفحص در جهان فرويد، دست به کار نوشتن زندگينامه خود مي شود: «ژان بي وطن، ژان بنيم» که ناتمام مي ماند. کتاب کلمات، نوشته همان سال، منتج از همين زندگينامه ناتمام است فرويد حلول کرده در سارتر نيز سر از کتاب ابله خانواده در مي آورد. اينکه سارتر فرويد را تحليل مي کند با فرويد سارتر را، پرسشي است درخور تأمل؛ تأمل برانگيز تر اما قولي است که هر دو بر آن متفق اند: خلاقيت هنري و روان رنجوري از هم تفکيک ناپذيرند»

آخرین محصولات مشاهده شده