ببينيد چه بلايي سرمان آمده و يا بهتر چه بلايي سر خودمان آورده‌ايم! به‌ شکلي رسمي، معمول، پذيرفته‌شده و جدي‌جدي به اين شوخي زشت و اشتباه بد زندگي کردن تن داده‌ايم. نگاه کنيد چگونه «کارداشيان‌ها» و باقي اراذل جهان، با حماقت و بلاهت ذاتي‌شان شده‌اند مظهر آدميزاد روي زمين! به‌واقع با خودمان چه کرده‌ايم و داريم چه مي‌کنيم؟ ببينيد چه‌طور به علم، به دانش، به تکنولژي و همه‌ي مظاهر مدرنيزاسيون آغشته و فروشده‌اي، بي‌آنکه آن‌ها به واقع سر سوزني به فهم بهتر ما از جهان و چيزي که هستيم کمک کنند. چرا خرد، قوه‌ي تجزيه و تحليل جهان و توان انديشيدن درباره‌ي پديده‌هاي جهان، اين‌گونه از ما رخت بربسته و دور شده است؟ جز اين است که ديگر فلسفه‌ورزي را کنار گذاشته‌ايم و به هيچ‌ حقيقتي «فکر» نمي‌کنيم؟ «اريک واينر» در کتاب «سقراط اکسپرس» دعوتي صريح و درست است به فلسفه‌ورزي در معنايي که مرلوپونتي از آن حرف مي‌زد: «تأملات راديکال». راديکال‌بودن را بايد برگزينيم و در تاريخ هيچ‌چيزي به قدر انديشيدن و تأمل در جهان و پديده‌هايش راديکال نبوده است. اين کتاب حرکتي ريلي همراه با 14 فيلسوف از هزاره‌ي سوم تا قرن بيستم است، براي آن‌که با خودمان اندکي تأمل کنيم و فکر کنيم چرا پيش از آن که زندگي در لحظه‌هاي غيرقابل پيش‌بيني‌اش مجبورمان کند فيلسوف شويم و مثل يک فيلسوف بينديشيم، خودمان اين کار را شروع کنيم. واينر در سقراط اکسپرس از فيلسوفان مدد مي‌گيرد تا بداند و بدانيم چرا درحال اشتباه زندگي کردن هستيم و چرا بايد اين وضعيت زندگي در بي‌خردي را تغيير دهيم و بدانيم که کار فلسفه و فيلسوفان هم معنا دادن به زندگي‌ست و هم هدايت زندگي‌هاي معنادار!