داستان اين نمايش نامه از آنجا آغاز مي‌شود که هملت شاهزاده دانمارک از سفر آلمان به قصر خود در هلسينبورگ دانمارک بازمي‌گردد تا در مراسم خاک سپاري پدرش شرکت کند. پدرش به گونه مرموزي به قتل رسيده‌است. کسي از چندوچون قتل شاه آگاه نيست. در همان حين هملت درمي‌يابد که مادر و عمويش باهم پيمان زناشويي بسته و هم بستر شده‌اند. وسوسه‌ها و ترديدهاي هملت هنگامي آغاز مي‌شود که روح شاه مقتول بر او نمودار مي‌گردد. روح بازگو مي‌کند که چگونه به دست برادر خود به قتل رسيده‌است و از هملت مي‌خواهد انتقام اين قتل مخوف و ناجوانمردانه را بازستاند. هملت در اين اثنا درمي‌يابد که پدر معشوقه‌اش اوفليا نيز در قتل پدرش دست داشته‌است. اوفليا از نقشه‌هاي هملت آگاه مي‌شود و پس از آگاهي از مرگ پدرش مجنون مي‌گردد و خود را در رودخانه‌اي غرق مي‌کند. سرانجام هملت انتقام پدر را از عمو مي‌گيرد و در پايان نمايش هردو کشته مي‌شوند.