درباره‌‌ی مردن

زوجي جوان به نام هاي ماري و فليکس در عصر يک روز بهاري ماه مه 1890، در پارک همديگر را ملاقات مي کنند. حين قدم زدن در باغ رستوران، فليکس به ماري مي گويد که به بيماري لاعلاجي مبتلا شده است و يک سال بيشتر فرصت زنده ماندن ندارد او دارد مي ميرد. ماري نامطمئن و ناباورانه تصميم مي گيرد که تا پايان در کنار او باشد. در اين مدت ما شاهد نوساناتي در رابطه و ذهنيات هر دو هستيم. فليکس درون خود اميد مرموزي احساس مي کند، شايد او از آن ادم هاي خوش شانس باشد و علارغم همه ي شواهد زنده بماند. ماري با وجود عشقي که نسبت به فليکس دارد اما همجنان ميخواهد زندگي کند و خوشي ها و لذت هاي جهان را پيش روي خود مي بيند. براي فليکس اين تمايلات طبيعي و و سرزندگي شان به تدريج نوعي حس خيانت به حقيقت در او ايجاد مي کند.
او مي خواهد با ماري بماند و به گونه اي عشقشان را جاودانه نگاه دارد و سرنوشت را با ماري به اشتراک بگذارد... مردن جزو اولين آثار روانشناسانه است و ايده هايي شگفت انگيز در اين حوزه در خود دارد. نثر آرتور شنيتسلر نثري شاعرانه و هوشمندانه است جزئيات در آن حياتي اند و هيچ کلمه اي هدر نمي رود.

آخرین محصولات مشاهده شده