"خانوم" به قلم "مسعود بهنود"، روايت زني است که خون قاجار در رگ دارد؛ او که نوه ي مظفرالدين شاه و خواهرزاده ي محمدعلي شاه قاجار بود، قصه اي رها شده و خفته در دل گور بود که به قلم "مسعود بهنود" از نو به زندگي بازگشت. "خانوم" با زنان هم دوره ي خودش فرق دارد و قدم در دنيايي متفاوت از جهان بسته ي زنان عصر خودش گذاشته است. پدرش خاني است مستبد و خوش گذران و مادرش زني ساکت و بي سر و صدا است که همواره موردظلم همسرش واقع شده است. راهنماي "خانوم" براي ورود به اين دنياي جديد، خاله ي کوچکش نزهت است که خود دختري است آگاه و روشنفکر و به وسيله ي اوست که "خانوم" با کتاب خواني، زبان آموزي و هنر آشنا مي شود. اين خاله ي باسواد و آگاه، چشم او را به روي مشکلات کشور و محدوديت هايي که متوجه زنان است، باز مي کند اما در بحبوبه ي خلع محمدعلي شاه از سلطنت و تصميم او به فرار، "خانوم" را به وليعهد مملکت، احمد ميرزا، نامزد کرده اند. نزهت، فرشته ي نگهبان و راهنماي ذهن او قرار نيست که هميشه کنارش باشد؛ حادثه اي ناگوار براي "خانوم" و خاله اش رخ مي دهد که جدايي ابدي آن ها را به همراه دارد. پس از آن مادرش براي اين که "خانوم" را از چنگال پدر ستمکارش نجات دهد، وي را به دست خانواده ي سلطنتي مي سپرد و آن ها "خانوم" را از ايران خارج مي کنند. اما اين ورق تازه در زندگي او هم قرار نيست چندان خوشايند باشد و با قلم "مسعود بهنود" اين سرگذشت پيش چشمان شما قرار دارد.