درباره‌‌ی پولين

ثروت، علم، مقام و زيبايي، همگي در سايه‌ي عشق رنگ مي‌بازند. آن چيزي که در عشق رشد مي‌کند و هر اتفاق کوچک را به ماجرايي فراموش‌نشدني تبديل مي‌کند، حس يگانه‌اي است که در آن ميان، روشنايي مي‌بخشد. در رمان «پولين»، نوشته‌ي «الکساندر دوما»، نويسنده‌ي «رمانتيسم» فرانسوي، تمام شخصيت‌هاي قصه درگير عشقي عجيب و پرشورند، اما آن را همچون صندوقي مهروموم‌شده در کنج اتاقي نگه مي‌دارند. پولين زني است پر از رمزوراز و سرشار از زيبايي‌هايي پيچيده که در هر کلامش يا در اوج‌وفرود روايت رمان، ابعاد پنهان آن بر مخاطب آشکار مي‌شود. سرنوشت او را به مرزهاي باريکي ميان عشق و بي‌اعتمادي و زندگي و مرگ مي‌کشاند. پولين بارها براي دست يافتن به روياهايش که در گرو حقيقت‌ بودند، از آدم‌ها و واقعيت بي‌رحمشان فرار مي‌کند و بارها سر از محل‌هايي برمي‌آورد که برايش تداعي‌کننده‌ي مرگ‌اند. الکساندر دوما باحوصله و ظرافت فراواني جزئيات را توصيف مي‌کند و آن‌همه ماجراي درهم‌تنيده را همچون شعري بلند بازگو مي‌کند. چند راوي از نگاه خود يک قصه‌ي مشخص را تعريف مي‌کنند اما تا لحظه‌هاي آخر داستان، دوما دست از ماجراجويي برنمي‌دارد. در نوشته‌هاي دوما که گاه رنگ رئاليسم به خود مي‌گيرند، مفاهيم مهم و غالب بر آن روزگار به‌خصوص هم حضور دارند. او داستان را در بستري از تاريخ و واقعيت پيش مي‌برد اما احساسات انساني را بر همه‌چيز مقدم مي‌شمارد. او حتي در توصيف طبيعت و معماري خانه‌ها هم به زيبايي‌ها و شرح آن‌ها دقت فراواني مي‌کند. مي‌توان گفت برهم‌زدن آن چيزي که به باور مردم، از پيش، براي انسان درنظر گرفته شده و تکيه بر احساساتي که قادرند منطق هر اتفاقي را زير سوال ببرند، موضوع اصلي بيشتر داستان‌هاي الکساندر دوما هستند. دوما انگار باور دارد که عشق به هرچيزي در نهايت بر نااميدي پيروز خواهد شد و زندگي، دوباره از دخمه‌هاي تاريک سربرمي‌آورد.

آخرین محصولات مشاهده شده