درباره‌‌ی تابلو

يونسکو با بن ‌مايه قراردادن خلأ هستي و اضمحلال وجود آدمي و با نمايش گسيختگي کلام در آثار نمايشي ‌اش چهره‌ي نويسنده ‌اي آبسورد به خود گرفت و به يکي از نمايش‌ نامه‌ نويسان سرآمد تئاتر آوانگارد فرانسه در قرن بيستم بدل شد. تابلو نمايش نامه‌ اي تک‌ پرده‌ اي است که در آن نقاش مي ‌خواهد تابلويش را به مرد چاق که تاجري رند و نابکار است بفروشد. شخصيت ‌ها عمق روان‌شناختي ندارند و بعد اجتماعي که يونسکو به آن ها مي ‌دهد کاملا تصادفي است. آدم ‌هاي اين نمايش اراده ‌اي از خود ندارند و صحبت و رفتار و احساسات ‌شان براي تحقق آرمان مرد چاق است. از اين رو، مدام عقايدشان سرکوب مي ‌شود. مرد چاق نماد تنهايي انسان است، که بين دو حد نهايي نهايت و بي نهايت به دام افتاده است و نه التيام مي ‌يابد و نه تسکين. او در پي ارزش مطلق در زندگي خويش مي ‌گردد و ناخودآگاه دنبال بعد گمشده‌ اي است که هرچقدر پيش مي ‌رود بيشتر از آن دور مي ‌شود. براي رهايي از بعد محدود و ناخواسته‌ اي که در خود سراغ دارد دست به دگرگوني در جهان اطراف خود مي زند ولي اين جست ‌وجوي خوشبختي به هيچ مي ‌انجامد و بهشت گمشده‌ي او هميشه باقي مي ‌ماند. تنها چيزي که مي ‌تواند نارضايتي را از او دور کند جست‌ وجوي آرماني برتر در زندگي است: زيبايي. اما هميشه در حاشيه‌ي جهان به بيگانه‌ اي مي ‌ماند و دستش به زيبايي آرماني ‌اش نمي رسد.

آخرین محصولات مشاهده شده