اليس بايد قفل گذشته ي خود را باز کند تا بداند از کجا آمده قبل از اينکه تصميم بگيرد چه کسي مي خواهد باشد. اليس قبل از دوره راهنمايي از بودن با فرانکلين در دنياي خودش راضي بود. اکنون بازي کردن با او تبديل به يک وظيفه شده. اليس يتيم است و با عمو و زن عموش در اباري با هشت درب قفل شده زندگي مي کند. در جشن تولد 12 سالگي اش متوجه مي شود که پشت هر در برايش پيام هايي گذاشته. خواننده مي داند که اليس مادرش را در روز هاي اول پس از تولدش از دست داده و پدرش را سه سال بعد از دست مي دهد. پيام ها در هر اتاق مثل يک رمز براي کمک کردن به خود، الهام بخش است مثل دانستن اينکه از کجا آمده ايم، باور داشتن به خود و دانستن ارزش زندگي.