درباره‌‌ی شواليه‌ آهنين ( رويازاد آهنين 4)

نام من، نام حقيقي من، اشالين دارکمير تالين است. من آخرين پسر بازمانده مب، ملکه دربار زمستان هستم و براي او، مرده ام. سقوط من، مانند هر داستان ديگري، از آشنايي با يک دختر شروع شد... اش، پرنس سابق زمستان، همه چيز خود را رها کرد؛ منسب شاهزادگي اش، خانه اش و حتي سوگند وفاداري اش را. همه و همه براي يک دختر... و همه و همه براي هيچ! مگراينکه بتواند روحي براي خود پيدا کند. براي اش ، پرنس يخي، عشق نقطه ضعفي بود که فقط ابلهان و انسانهاي فاني ميتوانستند داشته باشند. مرگ نافرجام و هولناک عشقش هرگونه احساس لطيفي را که ممکن بود پرنس زمستان داشته باشد، کشته بود يا حداقل خودش اين طور تصور مي کرد. اما زندگي هميشه آنطور که تصور ميکنيم پيش نمي رود! مگان چيس، دخترک نيمه فاني و نيمه في، حصارهاي سرد و يخي قلب پرنس اش را درهم شکست و با يک سوگند، او را براي هميشه به عنوان شواليه به خود پايبند کرد. زماني که تقريبا تمام سرزمين فيري به دست في هاي آهني نابود شد، مگان سوگند را شکست تا جان پرنس را نجات دهد. اکنون مگان ملکه ي آهن است، فرمانرواي سرزميني که هيچ في زمستان و تابستاني نمي تواند در آن جان سالم به در برد. براي زنده ماندن در سرزمين آهن، اش بايد روح و جسم يک فاني را داشته باشد؛ اما آزمون هايي که براي به دست آوردن آن ها بايد از سربگذراند، طاقت فرسا و غيرممکن هستند. در طول اين راه تاريک و پر پيچ و خم، پرنس موضوعي را متوجه ميشود که همه چيز را براي هميشه تغيير مي دهد؛ حقيقتي که سياه ترين باورهايش را به چالش کشيده و به او نشان مي دهد که گاهي براي بزرگترين فداکاري، به چيزي بيش از شجاعت نياز است. شواليه آهن، چهارمين و آخرين کتاب از سري کتابهاي "في آهنين"، نوشته جولي کاگاوا است. اين کتاب از زبان اش نوشته شده و ماجراي تلاشهاي را او براي پيدا کردن روح خود و زندگي دوباره با مگان در سرزمين آهن، شرح ميدهد.

آخرین محصولات مشاهده شده