درباره‌‌ی قتل روي عرشه (مشاهير مرگ)

درست در دوراني که مصرف روزي يک ميليون صدف در شهري دو ميليون نفري باعث شده بود در بندر نيويورک ديگر صدفي براي صيد و خوردن در رستوران‌ها پيدا نشود، قايق‌ها و کشتي‌هاي ريز‌ودرشت از نيويورک عازم درياها مي‌شدند تا براي دارودسته‌ي نيويورکي‌ها، صدف صيد کنند. چهارشنبه 21 مارس سال 1860 بود که ناخداي يک کشتي بادباني، با ديدن کرجي‌اي رهاشده در دريا، به سويش رفت و به‌محض پا گذاشتن بر عرشه با دريايي از خون مواجه شد. دريايي از خون که نشان مي‌داد کشتاري فجيع رخ داده بدون آن‌که اثري از مقتولان يا قاتل/ قاتلين وجود داشته باشد. اين صحنه و اين ماجرا که گزارش‌ها و داستان‌سرايي‌هاي پيرامونش الهام‌بخش بسياري از داستان‌ها، فيلم‌ها و سريال‌هاي يک قرن بعد شد، يکي از عجيب‌ترين ماجراهاي جنايي نيمه‌ي دوم قرن نوزدهم آمريکا بود. کتاب «مشاهير مرگ: قتل روي عرشه» روايت اين جنايت است که درنهايت با دستگيري و اعدام درزد دريايي و تبهکار مشهور، «آلبرت دابليو هيکس» به‌پايان رسيد؛ مردي که معتقد بود در هنگام قتل چهار نفر روي عرشه، شيطان تسخيرش کرده بود و به همين دليل اجساد به‌گونه‌اي در اعماق درياها دفن شدند که هيچ‌گاه هيچ جسدي پيدا نشد! قتل روي عرشه، وقايع‌نگاري هارولد شکتر از جنايتي‌ست که افسانه‌پردازي‌هاي اطراف قاتلش باعث شد بيش از 10 هزار نفر در مراسم اعدامش حضور پيدا کنند!

آخرین محصولات مشاهده شده