نمايش، داستان زني است که نياز به احساسات و زندگي آرام و چيز هاي معمولي دارد، در دريايي از درک نشدن ها غرق شده است: در يک زندگي که همه در آن افتاده اند، سقوط کرده اند، نابود شده اند. عدم ارتباط. سکوت. نياز به حرف زدن. نياز به درک شدن. نياز به احساس شدن و... در هم جمع مي شوند تا يکي ديگر از نمايش نامه هاي تکان دهنده، زيبا و خلاق يکي از مهم ترين مردمان ادبيات قرن بيستم جهان را بسازند: نمايشي لبريز از تنهايي و لبريز از غم و لبريز از دنياي مزخرف مدرن