درباره‌‌ی وقتي آتش‌پاره وارد شهر مي‌شود

اينجا هستم و دلم براي خودم مي سوزد. نشسته ام روي صندوقي چوبي و بين قفسي پر از غاز و يک بز گير افتاده ام. اگر به غازها زيادي فشار بياورم، قات قات مي کنند و نوکم مي زنند، و با اينکه کتم آن قدر کلفت است که دردم نمي آيد، ولي باز هم گريه ام مي گيرد و...

آخرین محصولات مشاهده شده