اين کتاب من و شما را به عنوان والدين يک دختر در خود غرق مي‌کند، زيرا بسياري از مشکلاتي که ما با دختران داريم ريشه عميقي در تجربيات شخصي ما دارند، تجربيات تلخي که ناشي از رشد و پرورش در قرن بسيار بدي بوده است. پدران ما به دليل فاصله گرفتن از ما نتوانستند پدر بودن را به ما آموزش دهند، لغزشهاي روابط مادر و پدر که بعضا به جدايي مي‌انجامد، نگاه ما را نسبت به داشتن رابطه‌اي محکم بسيار خدشه‌دار کرده است. ماديات و لذتهاي زندگي جاي معنويات را در درون ما گرفته‌اند. تلويزيون با آن شبکه‌هاي پرسروصدا آرامش را از ما گرفته است. اغلب آن چيزي را که مي‌خواهيم به دخترمان اهدا کنيم، در درونمان وجود ندارد، اما به جست‌وجو براي يافتن آن ادامه مي‌دهيم. نوزاد دختر در آغوشمان با پوستي نرم، چشماني روشن، هشيار و آماده براي رشد و پيشرفت، محکم صدايمان مي‌زند تا ما را به خود بياورد و ما بايد از همه ابزارها و دانش مورد نياز براي کمک به او استفاده کنيم.