درباره‌‌ی مطرود و دو داستان ديگر

سرم را به سوي راه پله گرداندم و چشم چرخاندم. هيچ چيز، يعد دختر بچه اي ضاهر شد به همراه مردي که دستش را گرفته بود، هر دو چسبيده به ديوار. دختر را هل داد سمت راه پله، از پي دختر ناپديد شد برگشت و چهره اي نشانم داد که مرا پس راند.

آخرین محصولات مشاهده شده