در اين کتاب داستان کلاسيک ، مادر فرانکلين به او مي گويد هرگز نبايد وارد جنگل بشود.فرانکلين مي تواند در رودخانه سر بخورد. از اول به آخر و از آخر به اول اعداد را بشمارد. او حتي مي تواند به تنهايي به خانه ي خرس برود. اما فرانکلين قوانين را خوب مي داند. و اينکه او تنهايي نبايد وارد جنگل شود يکي از مهم ترين اين قوانين است. اما روزي فرانکلين که با دوستانش مشغول قايم موشک بازي است آنچه مادرش به او گفته را فراموش مي کند. او چشم مي گذارد و وقتي چشمش را باز مي کند يکي از دوست هايش را پيدا نمي کند و به دنبال او و براي پيدا کردنش وارد جنگل مي شود. او که راه جنگل را بلد نيست گم مي شود. فرانکلين وقتي متوجه مي شود که گم شده است وحشت مي کند ، اما مي داند چه کار کند : در لاک خود مي ماند و صبر مي کند تا پيدا شود. فرانکلين گم مي شود کتابي ديگر از مجموعه کتابه هاي مصور فرانکلين لاک پشت است