اونتورين يک اژدهاي جوان شجاع، که آماده کاوش در دنياي خارج از غار کوهستاني خانواده اش است. . . فقط اگر آنها اجازه مي دادند او آن غار لعنتي را ترک کند. خانواده او فکر مي کنند او خيلي جوان است و نمي تواند به تنهايي پرواز کند ، اما او مصمم است که به هدف خود برسد. او بلاخره مي تواند که از آن غار بگريزد. او وقتي که سعي دارد پا به دنياي انسانها بگذارد و آنها را فريب دهد، خود به انساني ضعيف و بدون هيچ دندان تيز تبديل مي شود. گويا او از اژدهايي ترسناک به دختري سست عنصر و بي مايه به نام انسان تبديل شده است. ديگر خبري از شرارت هاي مهيج نيست. هر چه هست ترس از تنهايي خواهد بود. دنيايي رعب آور که به او مجال لذت بردن را نمي دهد. با اين حال به نظر مي رسد که هنوز هم او وحشي ترين موجود در اين کوه ها است - و اکنون علاقه واقعي خود را پيدا کرده است: شکلات. تنها کاري که او بايد انجام دهد اين است که به شهر انساني برود و خانه شکلاتي خود را پيدا کند و در کمترين زمان ممکن قلمرو جديدي را براي خود تسخير کند . . . کتاب اژدهايي با قلب شکلاتي يک داستان تخيلي کلاسيک و مناسب براي طرفداران شانون هيل و جسيکا دي جورج است.