درباره‌‌ی آموزه‌ي حقيقت افلاطون

اگر سقراط شهروندان را به عقلانيت و ترديد در هرآنچه پيش از‌اين بوده و امروز هم هست دعوت کرد، افلاطون در مقام شاگرد سقراط بنيان هستي‌شناختي انسان را به پرسش گرفت و موکدن يادآور شد که تصور شما، مردم، از حقيقت اشتباه است و همه در غاري پشت به هرآن‌چه حقيقت است زنجيرشده و گرفتاريد، بدون اينکه حق داشته باشيد تا پايان عمرتان سربرگردانده و لختي حقيقت را ببينيد. ازهمين‌روست که سايه‌هاي حقيقت بر ديوار غار براي شما به نمايش درمي‌آيد و شما در توهم فهم حقيقت تا به ابد دروغ را باور مي‌کنيد. درواقع افلاطون اولين کسي بود که حقيقت و دروغ را مفصل‌بندي کرد و چالش عظيم را پيش رو گذاشت که تا امروز ادامه دارد: حقيقت چيست و دروغ کدام است؟ مارتين هايدگر، فيلسوف بزرگ آلماني که به عقيده‌ي بسياري از اهل فلسفه، به دليل دستگاه فلسفي عظيمش، مهم‌ترين فيلسوف قرن بيستم و شايد دوران مدرن است، در کتاب «آموزه‌ي حقيقت افلاطون» که به‌واقع رساله‌اي برآمده از درس‌گفتارهاي او در سال‌هاي 1931 و 1932 درباره‌ي افلاطون است، مواجهه‌ي دوباره‌اي در شرح و تفسير اين فيلسوف يوناني ترتيب داده است. اين کتاب کوچک به قلم فيلسوفي که تمام‌قد منتقد متافيزيک غربي بوده، آن هم درباره‌ي افلاطون که از بنيان‌گذاران اين متافيزيک است، به شدت کنجکاوي‌برانگيز و خواندني‌ست. آموزه‌ي حقيقت افلاطون تفسير و تحليل درخشان و موجز هايدگر پيرامون برداشت غلط و ناقص انسان غربي در دو هزار و اندي سال گذشته است که معاني اصيل را وانهاده و به حقيقت هستي پشت کرده و آن را از ياد برده است.

آخرین محصولات مشاهده شده