درباره‌‌ی غرق شدن تمدن‌ها

من لوان را در عصر طلايي اش نشناخته ام، دير آمده ام، از تئاتر جز دکوري تکه پاره چيزي باقي نمانده بود اما هميشه اميدوار بوده ام که جشن از نو شروع خواهد شد نمي توانستم باور کنم که تقدير مرا در خانه اي به دنيا آورده که مقدر است ويران شود. از خانه خويشاوندانم چندين خانه در آناتولي کوهستان - لبنان، شهرهاي ساحلي و دره نيل ساخته بودند، که مجبور ميشوند همه را يکي پس از ديگري رها کنند. من از اين خانه ها، طبيعي است خاطراتي نوستالژيک و نيز رگه اي از تسليم رواقي در برابر بيهودگي چيزها حفظ کرده ام. نداشتن دلبستگي به چيزي که روزي با افسوس خوردن بايد ترکشان کرد. تلاش بيهوده خواهي نخواهي دلبستگي ايجاد مجبور ميشوي آنجا را ترک کني بدون آن که فرصت داشته در را پشت سرت ببندي زيرا نه دري مانده نه ديواري من ?? فوريه ???? در بيروت متولد شده ام. خبر تولدم، فرداي روز تولدم طي يادداشت کوتاهي در روزنامه اي که پدرم در آن کار مي کرد اعلام شد «حال کودک و مادرش خوب است.» در حالي که حال کشور و منطقه اش خيلي بد بود. آن زمان کمتر کسي متوجه وخامت وضع بود اما سقوط در جهنم شروع شده بود. و ديگر امکان توقف نداشت.

آخرین محصولات مشاهده شده