دربارهی چادر سبز بزرگ
زمان مرگ استالين، آغاز پايان همهي آن چيزهايي بود که بزرگترين انقلاب تاريخ پس از عصر نوسنگي را به بيراههاي کشاند که زندان، شکنجه، تبعيد، اعدام و ترور، بخش جداييناپذيرش بود. مردمي که در شوروي هنوز فرصت نکردهبودند با خود انقلاب اکتبر با همهي مواهب و مصائبش روبرو شوند، بيش از سه دهه در چنبرهي قدرت مردي گرفتار شدند که براي قتل منتقدان و مخالفان، جلادانش از تهران تا مکزيکوسيتي را زيرورو ميکردند و هيچکس، هيچوقت، از دست آنها در امان نبود. ازهمينرو درست در لحظهاي که خبر مرگ استالين رسما به گوش مردم شوروي رسيد، چنان احساسات متناقضي درون همه جريان داشت که گويي همگان از خودشان ميپرسيدند: «مرگ او براي ما خوب است يا بد؟» کتاب «چادر سبز بزرگ» داستان «ليودميلا اوليتسکايا» از مواجههي شهروندان شوروي با مرگ رفيق استالين است. رفيقي که هيچگاه رفيق خوب و صادقي براي هيچکدام از رفقايش نبود! اين رمان حکايت آنهاست که فکر ميکنند پساز استالين شايد زندگي بهتر خواهد شد و ميتوان براي آزادي جنگيد و با قدرت گفتوگو کرد، اما همهي ما ميدانيم که همهي آنها، آن زنان و مردان آزاديخواه، آن روشنفکران، آن شاعران، نويسندگان،، فيلمسازان، نوازندگان، نقاشان، عکاسان و ... زير آسمان روسيهي پسااستالين هم، بيرون و درون خانهها، در وضعيتي بودند که دروغ خودش را به آنها تحميل ميکرد و همهچيز چنان بود که همهي گفتوگوها، ترسان، آرام و با لرزش بسيار عجين بود. سه دوست، سه رفيق، در چادر سبز بزرگ، در روزهاي پساز استالين بزرگ شدهاند و ميخواهند آزادي را تجربه کنند، آنهم در زمانهاي که وجدانهاي بيدار کمي از دست قدرت در امان ماندهاند تا چگونگي قهرمانبودن و قهرمان ماندن را يادشان دهند. رمان بزرگ اوليتسکايا، روايت آنهاست، هنرمندان اتحاد جماهير شوروي که پس از انقطاع گفتوگو، مدتهاي مديد منتظر ميماندند تا قدرت از نو گفتوگو را با آنها از سر بگيرد، يا لااقل آنها که ميخواستند زنده بمانند، اينگونه بودند، اما بهوضوح، قدرت خيلي کم تن به گفتوگو ميداد و در سکوت و گاهي زوزه، مشوش نگهشان ميداشت و نگاهشان ميکرد. همانطور که «ژوزف برودسکي» ميگفت: «سيستم از صدر تا ذيل خطايي نميکرد و از همين رو در مقام سيستم بايد به خودش مفتخر باشد.» قهرمانان چادر سبز بزرگ، سعي ميکنند قهرمان باشند، اما آيا اين ممکن است؟ اگر در کلانشهرهاي مدرن، ميشود گم شد، در سيستمي که يکي از مأموريتهايش جلوگيري از گمشدن است، تکافتادگي و غربت تو، وضعيتي را ميسازد که صداي توي سرت ديگر صداي خودت نيست، صداي قدرت است، قدرتي که با تو گفتگو نميکند اما در ذهن و زبان تو خانه کرده و بيرون نميرود.
كد كالا | 100164 |
ابعاد كتاب | 21 × 15 |
تاريخ چاپ اول | 1401 |
انتشارات | برج |
قطع كتاب | رقعي |
زبانها | فارسي |
نويسنده | لودميلا اوليتسكايا |
مترجم | مريم انصاري سعيد |
تعداد صفحات | 616 |
نوع جلد | گالينگور |
تاكنون نظري ثبت نشده است.