در جنگي با ترکها ، ويکنت مداردو از ترابلا توسط در مسير يک توپ قرار مي گيرد توپ به او اصابت مي کند و ويکنت دو نيم مي شود. او به انسان تبديل مي شود. نيمي خير و نيمي شر . نيمه ي شر او پيدا مي شود و توسط پزشکان درمان مي شود و با يک چشم و يک س.راخ بيني مجزا به املاک فئودالي خود برمي گردد اما اين نيمه زندگي شيطاني اي را در پيش مي گيرد و به هر چيز مي رسد آن را به دو نيم تقسيم مي کند. در اين بين گروهي از راهبان نيم خير او را در ميان تلي از اجساد پيدا مي کنند به زودي نيمه ي ديگر فضيلت مند او در ترابلا ظاهر مي شود. حالا دو تا ويکنت در اين شهر وجود دارد. نيمه ي شر در قصر زندگي مي کند و نيمه ي خير در مزرعه. نيمه ي شر درد به بار مي آورد و نيمه ي خير نيکي. سپس اين دو نيمه براي به دست آوردن عشق يک زن به رقيب يکديگر تبديل مي شوند و ...