درباره‌‌ی جاذبه‌ي صفر

بيشتر از هفتاد سال است که پيرمرد درحال خنداندن ماست، به‌حدي که همچنان از او توقعاتي داريم که از هيچکس نداشته و نداريم! بياييد با خودمان صادق باشيم و فکر کنيم هيچ طنزنويس و کمديني در تاريخ نبوده که دهه‌ها از نوجواني تا پيرسالي کار کند، بنويسد، بازي کند و بسازد و ما همچنان از او انتظار داشته باشيم که خوب و درست بخنداندمان. اين کار البته از «وودي آلن» برمي‌آيد. داستان‌ها، نمايشنامه‌ها و فيلم‌هايش با همه‌ي وجوه زندگي شوخي کرده‌اند و شوخي‌هايش چه آن‌ها که لودگي‌هايي به‌ظاهر ساده‌اند چه آن‌ها که وجه روشنفکرانه‌ و نکته‌هاي عميق‌تري دارند، همگي کار خودشان را کرده‌اند. وقتي او پنجاه سال پيش داستان دختر خياباني دانشجوي روشنفکري را نوشت که با مشتري‌هايش درباره‌ي ادبيات و به‌خاصه «ژان پير ملويل» حرف مي‌زند، درحالي‌که مسئول محل کارش و جورکننده‌ي مشتري‌ها، متخصص ادبيات تطبيقي‌ست، يا وقتي همان سال‌هال در فيلمي به قصد خير با دختري در موزه هم‌کلام شد و از دختر پرسيد يکشنبه چه کاره است و دختر گفت مي‌خواهد خودکشي کند و او بلافاصله پرسيد: «خب شنبه برنامت چيه؟»، تا امروز که در دهه‌ي نهم زندگي‌اش مجموعه داستان «جاذبه‌ي صفر» را منتشر کرده و داستان‌هايي نوشته با محوريت شخصيت‌هايي که يا با فلسفه‌ي آلماني درگيري وجودي دارند يا مشکلشان ابداع درست گره کراوات است يا ماجراي فروش ملکي که فروشنده تهديدمان کرده اگر خانه‌اش را نخريم از طبقه‌ي بالا خودش را پرت مي‌کند پايين يا اسبي که آن‌قدر خوب نقاشي کشيد که هنرمندي بزرگ شد و ...، استادي‌اش در سرگرم کردن ما، مردم ساکن زمين را، به‌خوبي ثابت کرده‌است. و خب داستان‌هاي کتاب جاذبه‌ي صفر، فقط بخشي از نبوغ پايان‌ناپذير آقاي آلن است که چنان شوخي را خوب بلد است که جدي‌جدي اجراي ترومپت با دوستانش در کافه‌اي در منهتن را به حضور در مراسم اسکار و گرفتن جايزه، ترجيح داده است!

آخرین محصولات مشاهده شده