دربارهی از ديار مهتاب
مادربزرگ وقتي فهميد پير شده، به من گفت از مردن ميترسد. نه از خود مرگ، که انگار مثل خواب يا سفر است، بلکه چون ميدانست خدا را رنجانده، چون موهبتهاي خيلي زيادي در دنيا به او داده و او احساس خوشبختي نکرده بود، و براي همين خدا ميتوانست از سر تقصيرش بگذرد. اما قبل از رفتن به جهنم، بايد سر اين موضوع با خدا حرف ميزد، آنوقت برايش ميگفت که اگر آدمي با ويژگي خاصي بيافريند، ديگر نميتواند از او انتظار داشته باشد مثل ديگران با او رفتار کند. با همهي توان، خودش را متقاعد ميکرد که اين زندگي بهترين زندگي ممکن است، نه آن زندگي هيجانانگيزي که اشتياق و آرزويش را داشت.
كد كالا | 99474 |
قطع كتاب | جيبي |
زبانها | فارسي |
انتشارات | ماهي |
ابعاد كتاب | 16 × 12 |
تاريخ چاپ | 1401 |
نويسنده | ملينا آگوس |
مترجم | مهرداد وثوقي |
تعداد صفحات | 115 |
نوع جلد | شوميز |
تاكنون نظري ثبت نشده است.