درباره‌‌ی شازده كوچولو

اگر به آدم بزرگ ها بگوييد يک خانه ي قشنگ ديدم از آجر قرمز که جلو پنجره هاش غرق شمعداني و بامش پر از کبوتر بود، محال است بتوانند مجسمش کنند. بايد حتما به شان گفت يک خانه ي صد ميليون تومني ديدم تا صداشان بلند بشود که: واي چه قشنگ! يا مثلا اگر به شان بگوييد: «دليل وجود شهريار کوچولو اين که تودل برو بود و مي خنديد و دلش يک بره مي خواست و بره خواستن، خودش بهترين دليل وجود داشتن هر کسي است.» شانه بالا مي اندازند و باتان مثل بچه ها رفتار مي کنند! اما اگر به شان بگوييد: «سياره اي که ازش آمده بود اخترک ب612 است.» بي معطلي قبول مي کنند و ديگر هزار جور چيز ازتان نمي پرسند. اين جوري اند ديگر. نبايد ازشان دلخور شد. بچه ها بايد نسبت به آدم بزرگ ها گذشت داشته باشند.

آخرین محصولات مشاهده شده