درباره‌‌ی آدمكش كور

آدم کش کور با اين لغات ساده و واضح آغاز مي شود: ده روز پس از پايان جنگ، خواهرم لارا، با ماشينش از يک پل به پايين افتاد. اين کلمات را آيريس مي گويد؛ کسي که پرونده ي مختصر مرگ خواهرش در سال 1945، با گزارشي استنطاقي همراه مي شود که فوت را تصادفي اعلان مي کند. اما همين که خواننده ي کتاب انتظار دارد داستان لارا را پي بگيرد، آتوود کتاب را تبديل به رماني درون رمان ديگر مي کند. کتاب، داستاني علمي تخيلي است که توسط دو عاشق و معشوق بي نام و نشان روايت مي شود. وقتي که به آيريس باز مي گرديم، داستان در قالب مقاله اي از يک روزنامه در سال 1947 گفته مي شود؛ مقاله اي که از کشف يک قايق بادباني پرده بر مي دارد که حامل جسد شوهر آيريس [کارخانه داري معروف] است. آتوود با کنار هم قرار دادن عناصري به ظاهر دور از هم، دنيايي سرشار از تصوراتي محسور کننده با تأثيري فراموش نشدني خلق مي کند.

آخرین محصولات مشاهده شده