درباره‌‌ی هرچه باداباد

نويسنده‌اي که نوشته‌هايش را بر ترس‌ها و فقدان‌ها بنا کرده است، در روزهايي که همه‌ي ساکنان زمين، آرام‌آرام درحال گذار از پاندومي دستوپيايي کرونا هستند، تريلوژي‌اش را با «هرچه باداباد» تکميل کرده است. استيو تولتز، نويسنده‌ي يکي از بحث‌برانگيزترين رمان‌هاي هزاره‌ي سوم، چهارده سال پس‌از «جزء از کل»، اين بار بودن و نبودن را به کناري نهاده و جهانش را بر سير و سلوک حضور در ميان فاصله‌ي آغاز و انجام استوار کرده‌است. اگر زيستن اجباري‌ست که بر ما مستولي‌ست و نبودشدن نيز حتميّتي بي‌بازگشت است، جهاني وراي اين دو چگونه خواهد بود؟ آن‌گاه که هراس و هول از بودن و نبودن، به هول و هراس از زندگي و مرگ مدام مبدل شود، اين جهان چه‌گونه خواهد بود و انسان گير افتاده و زنجيرشده در آن، چه خواهد کرد؟ آدمي که همه‌ي زيستنش در ازدست‌شده‌ها و به دست نيامدني‌ها خلاصه شده و درعين‌حال اين‌همه افسوسي تمام‌نشدني‌ست که نمي‌شود بر آن فائق آمد؛ مسئله‌ي کتاب هرچه باداباد اين است ! و البته انبوهي پرسش اساسي که در گيرودار چنين مسئله‌اي برابر ما قرار خواهد گرفت و در اين داستان عجيب بايد به دنبال پاسخ‌هايشان بود.

آخرین محصولات مشاهده شده