دربارهی ژلوزي
رمان درباره مردي است که از پشت کرکره رفتار همسر و دوستش را در يک کشتزار مي بيند و آن ها را توصيف مي کند. راوي قصه، همچون دوربين فيلمبرداري بعد از ارائه نمايي از يک ساختمان حرکات شخصيتي به نام «آ» را که وارد اتاق مي شود، تعقيب مي کند: «اکنون «آ» از در داخلي که به راهرو مياني باز مي شود وارد اتاق شده است. به پنجره که چهارطاق است نگاه نمي کند که اگر نگاه مي کرد مي توانست از دم در اين گوشه ايوان را ببيند. اينک برگشته است به طرف در تا آن را ببندد.
هنوز هم همان پيراهن يخه بسته بسيار چسباني را پوشيده است که سر ناهار به تن داشت. کريستيان باز هم به او يادآوري کرده بود که لباس اگر کمتر تنگ باشد براي تحمل گرما بهتر است. اما «آ» فقط لبخند زده بود: از گرما عذابي نمي کشيد، هواي بسيار گرم تر از اين را هم -مثلا در افريقا- ديده بوده و هميشه در آن هوا تندرست مانده بوده است. از سرما هم نمي ترسيد. هرجا باشد به همان راحتي سر خواهد کرد...»
هنوز هم همان پيراهن يخه بسته بسيار چسباني را پوشيده است که سر ناهار به تن داشت. کريستيان باز هم به او يادآوري کرده بود که لباس اگر کمتر تنگ باشد براي تحمل گرما بهتر است. اما «آ» فقط لبخند زده بود: از گرما عذابي نمي کشيد، هواي بسيار گرم تر از اين را هم -مثلا در افريقا- ديده بوده و هميشه در آن هوا تندرست مانده بوده است. از سرما هم نمي ترسيد. هرجا باشد به همان راحتي سر خواهد کرد...»
كد كالا | 48748 |
تاريخ چاپ اول | 1392 |
ابعاد كتاب | 21 × 14 |
زبانها | فارسي |
قطع كتاب | رقعي |
انتشارات | نيلوفر |
نويسنده | آلن روب گرييه |
مترجم | منوچهر بديعي |
تعداد صفحات | 144 |
نوع جلد | شوميز |
تاكنون نظري ثبت نشده است.